Loading...

تحول نگرش در بازیگری دولت در عرصه سیاست بین الملل

تحول نگرش در بازیگری دولت در عرصه سیاست بین الملل


نویسنده در مقاله حاضر سعی دارد با توجه به اهمیت دولت به عنوان بازیگر عمده در رویکرد سیاست بین الملل و عدم حاکمیت مطلق دولتها ، با طرح مباحث و نظریه های گوناگون به تحول نگرش در بازیگری دولت در عرصه سیاست بین الملل بپردازد ، لذا پس از بررسی روند شکل گیری جدید دولت که از زمان صلح وستفالیا پا به عرصه وجود نهاد ، به چگونگی تشکیل و تسلط دولتهای استعمارگر و به معرفی مهم ترین آنها می پردازد و روابط و رفتارهای میان واحدهای سیاسی و دولتهای بزرگ را بررسی می نماید . نگارنده به مدد تحقیقات سنتی و کلاسیک با طرح این مسئله که توانای و امکانات دولتها در برخورد با تقاضاهای مردمشان به یک میزان نیست ، با تاکید بر نقش مسلم دولت – ملت ، عوامل عمده ای که در تجدید مالکیت دولته موثر است را بیان داشته و پس از بررسی فرایند دولت – ملت از منظر نظریه انتقادی و سایر پارادایم ها نظیر لیبرالیسم ، نئورئالیسم و ... بر بازیگری دولت در عرصه سیاست بین الملل با اشاره و معرفی گروه سبزها بر تعدیل نقش دولت و مختصات حاکمیت تاکید می ورزد و مهمترین عناصر متشکله دولت را مردم ، هویت ، سرزمین ، حکومت ، حاکمیت دانسته و تحولات و کارکردهای هر یک از این عوامل را در بخش های مجزایی از مقاله تجزیه و تحلیل می نماید . نگارنده با اشاره جامع به عصر جهانی شدن که در آن به جهت آثار ناشی از فشردگی زمان و مکان ناظر نفوذپذیری مرزها و دگرگونی موقعیت دولتها و مسئله سرزمین زدایی هستیم ، به مقایسه جوامع شمال و جنوب می پردازد و براین باور است که چون جوامع جنوب فرایند دولت – ملت سازی را طی ننموده اند ، در نتیجه نمی توان مانند کشورهای شمال دارای نقش موثری در سیاست بین الملل باشند . نویسنده با توجه به این امر که دور ماندن کشورهای جنوب از روند همگرایی به معنای اجتناب از تحدیدحاکمیت آنها نیست ، توصیه می کند که کشورهای جنوب با شناخت درک شرایط و آگاهی از امکانات و منابع خود برای بهره گیری از فرصتها ، سیاستهای منطقی را در جهت تبدیل تهدیدات به فرصتها اتخاذ نمایند .


دانشنامه حقوق و سیاست ( فصلنامه دانشکده حقوق و علوم سیاسی واحد علوم و تحقیقات ) ، شماره 4 ، پاییز 1384 .


ارسال نظر

(بعد از تائید مدیر منتشر خواهد شد)