ظرفیت نظریه های روابط بین الملل برای ایجاد تعامل و تقارب با حقوق بین الملل

دکتر عبدالعلی قوام ، دکتر سمیرا محسنی
اگرچه رشته حقوق بین الملل قدمت چند صد ساله دارد ولی رشته دانشگاهی روابط بین الملل نسبتا جدید است . بعد از جنگ جهانی دول رشته های روابط بین الملل و حقوق بین الملل به میزان قابل توجهی همپوشانی داشتند . لکن با وقوع جنگ جهانی دوم ، عصر تقارب این دو رشته مطالعاتی به سر رسید . بسیاری از واقع گرایان بر این باور بودند که در دنیای فاقد اقتدار مرکزی توافق های بین الملل نمی توانند محدودیت های معنا داری برای رفتار دولت ها ایجاد کنند . چنین گرایشاتی در چهارچوب ادبیات رئالیسم ساختاری که طی آن پیامدهای بین الملل را محصول توزیع توانائی ها و قدرت دولتها تلقی می کرد ، تقویت می شد .
در اوائل دهه 1980 ، لیبرالیسم به صورت یک نظریه منسجم روابط بین الملل ظاهر شد . لیبرالیسم بر این ادعاست که پیکربندی دولت مستقل تعیین کننده رفتار آن است . پس از پایان جنگ سرد ، سازه انگاری به صورت یک رویکرد عمده نقش مهمی در پیوند این دو رشته مطالعاتی داشته است . تحت این شرایط فهم پیچیده هنجارها به درک بهتر جامعه شناختی و تاریخی حقوق بین الملل می شود .
تمرکز این مقاله بر تجزیه و تحلیل پتانسیل تئوریهای روابط بین الملل بویژه مکتب انگلیسی ، رئالیسم ، لیبرالیسم و سازه انگاری برای تعامل و تقارب بیشتر میان دو رشته روابط بین الملل و حقوق بین الملل است . این مطالعه حاکی است که میزان تقارب میان این دو رشته بیش از سایر حوزه های مطالعاتی است .
فصلنامه پژوهش های روابط بین الملل ، شماره هجدهم ، 1394 .