Loading...

تقویت حرکت های گریز از مرکز ، در دستور کار آمریکا

تقویت حرکت های گریز از مرکز ، در دستور کار آمریکا

*بعد از حادثه 11 سپتامبر ، به نظر می رسید که دولتمردان آمریکا در سیاست های خود به ویژه در زمینه سیاست خارجی ، دست یه تغییراتی به نفع کشور های دیگر بزنند . به عنوان مثال به اسرائیل فشار بیاورند که دولت مستقل فلسطینی را به رسمیت بشناسد ، تحریم ها علیه کشورهای مستقل را لغو کنند و از دخالت در امور داخلی کشورها بکاهند تا از این طریق بتوانند ، نفرتی که از امریکا در سطح افکار عمومی مردم جهان وجود دارد بکاهند ، اما در عمل خلاف آن را شاهد هستیم . جنابعالی تاثیرات این حادثه را بر سیاست های داخلی و خارجی آمریکا چگونه ارزیابی می کنید ؟
به نظر من دولتمردان امریکا  حادثه 11 سپتامبر را به فال نیک گرفتند ؛ چرا که این حادثه توانست بحران های موجود در عرصه داخلی و خارجی امریکا را از بین ببرد . ببینید سیاست خارجی امریکا در دوران جنگ سرد در جهت مهار شوروی و جلوگیری از گسترش کمونیسم در سطح جهان بود ، اما بعد از فروپاشی شوروی و از بین رفتن نظام دو قطبی ، امریکا از وجود یک دشمن قوی که به سیاست های این کشور هدف و جهت می داد ، محروم شد . به عبارت دیگر مفاهیمی که در دوران جنگ سرد در سیاست خارجی امریکا نقش آفرینی می کرد ، معنای خود را از دست داد و از اینجاست که دولتمردان این کشور دیگر نمی توانستند برای نیروهای نظامی خویش ، هدف و جهت تعیین کنند . اما بعد از 11 سپتامبر ، امریکا مجددا توانست ، دشمن اصلی را پیدا کند ، این دشمن جدید ، تروریسم است . در عرصه داخلی نیز ما شاهد شکاف بین سیاستمداران و مردم ، تا قبل از حادثه 11 سپتامبر بودیم . تظاهراتی که قبل از انتخابات اخیر در امریکا به راه افتاد ، حضور بسیار کم رای دهندگان در انتخابات و انتقاداتی که جوانان این کشور نسبت به سیستم دموکراسی امریکا می کردند ، همه دال بر  این بود که یک نوع گسست و واگرایی در جامعه امریکا به وجود آمده است . اما حادثه 11 سپتامبر توانست نوعی انسجام و همبستگی را در سایه تقویت ناسیونالیسم به وجود بیاورد و در نتیجه ، آن گسل های موجود ، برای مدت زمانی به نحوی از انحاء التیام یافت .
*سیاست خارجی ایران را در قبال تحولات جهان ، بعد از حادثه 11 سپتامبر چگونه ارزیابی می کنید ؟
به نظر من هر تحولی که در دنیا اتفاق می افتد ، یک سری فرصت ها و یک سری تهدیداتی را برای هر کشور ایجاد می کند . مهم این است که ما سعی می کنیم ، تهدیدهای موجود را به فرصت تبدیل کنیم . این را باید بپذیریم که قواعد بین المللی و بازیگران ، ایستا نیستند . یک نوع پویایی در قواعد بازی و بازیکنان در صحنه بین المللی وجود دارد . حال اگر ما این قواعد را نشناسیم یا اینکه بخواهیم بر اساس قواعد جنگ سرد بازی کنیم ، قطعا منافع ما به خطر می افتد .
*قواعد دوران جنگ سرد با امروز چه تفاوت هایی کرده است ؟
در دوران جنگ سرد ، سیستم دو قطبی ، قواعدی را به بازیکنان تحمیل می کرد از جمله این که در آن دوران ، تمامیت ارضی و استقلال خیلی از کشورها از طرف قدرت های بزرگ تضمین شده بود ؛ ولی بعد از جنگ سرد و فروپاشی نظام دو قطبی ، آن تضمین های ضمنی زیر سئوال رفته است .
*به نظر شما استراتژی آمریکا در قبال ایران چیست و از این لحاظ چه خطراتی کشور را تهدید می کند ، در ضمن چه راهکارهایی برای مقابله با آن وجود دارد ؟
سیاست آمریکا این بوده که به هر نحوی از انحاء ایران را به پای میز مذاکره بکشاند ، به گونه ای که ابتکار عمل دست خودش باشد . سیاست این کشور در قبال ایران ، همان دیپلماسی سنتی چماق و هویج می باشد ، یک بار از طریق تهدید و بار دیگر با استفاده از ابزارهای اقتصادی به دنبال تحقیق اهداف خویش می باشد . در شرایط امروز جهانی ، امریکا نمی تواند بپذیرد که یک قدرت منطقه ای با امکانات و پتانسیل های بالقوه فراوان ، در مقابلش قرار بگیرد و لذا از طرق مختلف سعی می کند که ایران را به سمت خود بکشد و در صورت عدم موفقیت ، سعی می کند از طریق تحریک عناصر داخلی ، حرکت های گریز از مرکز را تشدید بکند . در حال حاضر آمریکا همسایه کشورهای منطقه شده است ، با نقشی که در افغانستان ایفاء کرده و همچنین نقشی که در حیات خلوت روسیه به اجرا در آورده است ، موقعیت ما را بسیار آسیب پذیر کرده است . تحت این شرایط باید از طریق یک سری ائتلاف ها و اتحادیه های منطقه ای ، زمان لازم را برای وفق دادن خود با شرایط دگرگون شونده جهان و منطقه به دست آوریم . سیاست خارجی ما باید سعی در تبدیل معاند به مخالف و سپس موافق باشد . نمی توان گفت که فلان کشور دشمن دائمی است یا این که تمام رویه ها و الگوهای رفتاری فلان کشور ، در تعارض با ما می باشد . به هر حال بخش هایی از آن می تواند ، مطابق با منافع ما باشد و بخش هایی در تضاد . لذا ما باید سعی کنیم که با استفاده مناسب از نیمه پر لیوان آب ، بقای خود را دوام دهیم ، نه اینکه به خاطر نیمه خالی لیوان خود کشی کنیم .
*آیا از طریق قطع صدور نفت ، نمی توان دولتمردان آمریکا را تحت فشار قرار داد ؟
ببینید روسیه این اطمینان را به غرب و آمریکا داده که در شرایط بحرانی ؛ چنانچه اعضای اوپک از فروش نفت خودداری کنند ، نفت مورد نیاز آنها را تامین کند . با توجه به نیازی که روسیه به درآمد ارزی دارد و وابستگی این کشور به آمریکا ، قطعا حرکت روسیه ، در جهت هدف های آمریکا خواهد بود . همچنین باید به کشورهای تولید کننده غیر اوپک اشاره کرد که می توانند در شرایط بحرانی ، سیاستی متفاوت از اوپک در پیش گیرند ، به این موضوع باید ، نفت ذخیره شده از سوی کشورهای غربی و ژاپن را نیز اضافه کرد . اما نکته مهم اینجاست که آمریکا واقعا نیاز چندانی به نفت خلیج فارس ندارد آنچه برای این دولت حائز اهمیت بوده است ، کنترل منابع نفتی که به اروپا و ژاپن صادر می شود ، می باشد . ضمن این که ما باید نتایج قطع نفت در ابتدای انقلاب را مورد بررسی قرار دهیم و ببینیم که آیا آن سیاست ، کارایی داشته یا نه .
*تا چه حد تهدیدات آمریکا در قبال عراق جدی است و آیا با توجه به مخالفت پاره ای از کشورهای عربی با حمله آمریکا به عراق ؛ امکان گسترش جنگ به سایر کشورها نیز وجود دارد ؟
به نظر من حمله آمریکا قطعی و جدی است . ضمن آن که مخالفت کشورهای عربی را نیز صوری می دانم . هر کدام از این کشورها در صدد کسب امتیاز از آمریکا هستند .
*به نظر شما اهداف آمریکا از حمله به عراق چه می باشد ؟
امریکائی ها سه هدف اصلی را از این حمله دنبال می کنند ؛ یکی افزایش نفوذ هژمونیک خود در منطقه خلیج فارس و دیگری کنترل ، مهار و منزوی کردن رادیکالیزم عرب در منطقه و در نهایت فشار بر ایران به منظور تغییر در سیاست خارجی اش را می توان ذکر کرد .

مصاحبه با نشریه سایه بان ، نیمه دوم شهریور 1381 ، شماره 17 .


ارسال نظر

(بعد از تائید مدیر منتشر خواهد شد)