Loading...

چشم نگران روسیه به اروپای شرقی

چشم نگران روسیه به اروپای شرقی


*آیا جدال بر سر استقرار سپر دفاع موشکی آمریکا در کشورهای اروپای شرقی ( جمهوری چک و لهستان ) و متعاقب آن آزمایش موشک های بالستیک جدید از جانب روسیه را می توان به عنوان یک جنگ سرد جدید توصیف کرد ؟
شرایطی که جنگ سرد را از لحاظ ساختاری به وجود آورده بود به کل با وضعیتی که اکنون در آن به سر می بریم ، متفاوت است . هنگامی که به جنگ سرد مراجعه می کنیم باید ساختار نظام بین المللی دوقطبی را از نظر قواعد بازی ، نوع و مشخصات بازیگران مورد توجه قرار دهیم . موضوعاتی از قبیل بازدارندگی متقابل ( موازنه وحشت ) ، رقابت های تسلیحاتی تعیین مناطق نفوذ ، ثبات و بی ثباتی از منظر شرق و غرب ، ایدئولوژیک بودن جنگ سرد در تفاسیر بسته از جنگ و صلح ، همگی نظامی را به تصویر می کشند که می توانست گویای آن شرایط باشد . امروز همه چیز دگرگون شده است به نحوی که ما با یک قدرت هژمون مواجهیم که تمام تلاش خود را برای تثبیت موقعیت سردمداری خویش به کار می گیرد و البته مقاومت هایی را در مقابل آن از طرف قدرت های بزرگ و متوسط مشاهده می کنیم . در حالی که در دوران جنگ سرد ضمن آنکه مناطق نفوذ حیاتی از سوی دو ابرقدرت دقیقا تعریف شده بودند . دو ابر قدرت شرق و غرب تمام جهان را در چارچوب منافع ملی خود تعریف می کردند و بنابراین منافع ملی آنها محدود به حوزه های فیزیکی دولت – ملت هایشان نمی شد . چنین وضعیتی را پس از فروپاشی نظام دوقطبی فقط از جانب آمریکا مشاهده می کنیم به عبارت دیگر امروز روسیه نمی تواند به علت از دست دادن موقعیت ابر قدرتی دوران جنگ سرد ، صحبت از تامین یا به خطر افتادن امنیت و منافع ملی خود در اقصی نقاط جهان کند ، تا آنجا که با گسترش ناتو به شرق اروپا و موضوع استقرار سامانه موشکی توسط آمریکا ، در لهستان و جمهوری چک عملا حتی حوزه فیزیکی دولت – ملت روسیه در معرض خطر تلقی می شود به نحوی که این دولت را در یک موقعیت تدافعی قرار می دهد . بدین ترتیب شرایطی که جنگ سرد را تعریف می کرد و شوروی را در موقعیت یک ابر قدرت ظاهر می ساخت ، سپری شده است . روسیه به سبب از دست دادن 14 جمهوری و اقمار اروپای شرقی و همچنین از کف دادن توان ایدئولوژیکی خود و اصولا دگرگونی در قواعد بازی بین الملل ، نمی تواند در موقعیت جنگ سرد قرار گیرد و حساسیت هایی را مانند آن دوران سبب شود . البته این بدان معنا نیست که این کشور وارد یک سلسله چالش هایی جدی در عرصه سیاست بین الملل نشود بلکه سعی بر آن دارد تا بتواند با بالا بردن توان چانه زنی های خود امتیازاتی را به دست آورد . بنابراین با مثلا یک آزمایش موشکی ( مانند موشک RS24  ) نمی توان به سادگی این تصور را داشت که ما در آستانه ورود به یک جنگ سرد جدیدی هستیم .
*به باور بسیاری از صاحبنظران ، روسیه به دلایل متعددی چون ضعف اقتصادی ، تکنولوژیکی و امثال آن نمی تواند میراث دار شوروی باشد و روسیه در بافت نظام تک قطبی کنونی اساسا یک قدرت منطقه ای است . به نظر شما روسیه می تواند در آینده مقام ابرقدرتی خود را باز یافته و در کنار چین و هند در برابر آمریکا ( و اساسا غرب ) قرار بگیرد ؟
روسیه به سبب مشکلات فراوان ساختاری نمی تواند در میان مدت به عنوان یک ابرقدرت ظاهر شود . کوشش روسیه این است که بتواند موقعیت خود را به صورت یک قدرت بزرگ حفظ کرده و با پتانسیل هایی که داراست ( اعم از اقتصادی ، نظامی و منطقه ای )از توان چانه زنی بالایی برخوردار شود تا بتواند دوران توسعه پس از کمونیسم را با موفقیت پشت سر بگذارد . امروز روسیه به شدت به همکاری با اروپا نیازمند است . هر چند به لحاظ توان اقتصادی در موقعیت متوازنی قرار ندارد ، ولی در تلاش است با توجه به اینکه حدود 50 درصد انرژی نفت و گاز اتحادیه اروپا از روسیه تامین می شود از این فرصت برای بهبود موقعیت اقتصادی خود بهره بگیرد . از یک طرف روسیه در شرایطی نیست که وارد یک رقابت تسلیحاتی ( که در شان یک ابر قدرت است ) شود . چرا که در غیر این صورت ، بخش عمده ای از اقتصاد رفاهی روسیه باید فدای رقابت تسلیحاتی شود . در ارتباط با چین و هند باید به این دو کشور انجام می دهند . روس ها در بسیاری از موارد از این دو کشور برای چالش با آمریکا و کاهش فشار بر خود بهره برده اند . اما با این همه به دلایل تاریخی و ساختاری ، چین و روسیه از لحاظ مسائل نظامی ، استراتژیک و امنیتی نمی توانند به یکدیگر اعتماد عمیقی داشته باشند .
*روابط روسیه با اتحادیه اروپا همواره با کش و قوس های فراوانی همراه بوده است . یکی از نخستین چالش های این دو پس از فروپاشی شوروی ، بحث گسترش ناتو به شرق بوده است . چشم انداز روابط روسیه و ناتو را چگونه می بینید ؟
آنچه در سند تدبیر سیاست خارجی روسیه در سال 2000 آمده است ، حاکی از آن که روسیه از همکاری با ناتو و نعامل سازنده با آن استقبال می کند . براساس قرارداد همکاری امنیتی بین روسیه و ناتو در 27 می 1997 میزان همکاری با ناتو به عدم توسل به زور ، عدم استقرار گروه های مسلح متعارف ، تسلیحات هسته ای و ابزار پرتاپ آنها در سرزمین های اعضای جدید دارد . ولی با این همه روس ها معتقدند رویه ای که امروز ناتو در پیش گرفته است با منافع آنها سازگاری ندارد . اصولا روس ها در موقعیت کنونی نسبت به توسعه ناتو به شرق اروپا نگرش منفی ای دارند ، البته در غالب موارد روس ها بر این امر تاکید دارند که تعامل با دولت های بریتانیا ، آلمان ، ایتالیا و فرانسه می تواند منبع مهمی برای دفاع روسیه از منافع خود در ارتباط با مسائل اروپا و جهان باشد . از سال 1993 سیاست گسترش ناتو به شرق با طرح مشارکت برای صلح مطرح شد که نتیجه آن افزایش نفوذ آمریکا در مناطق خارج نزدیک ( Near Abrod) روسیه بوده است . از سال 1993 تا 2002 روسیه با گسترش ناتو به شرق مخالفت کرده است . در سال 2004 کشورهای رومانی و بلغارستان ، اسلواکی ، اسلوونی و لیتوانی ، لتونی و استونی به عضویت ناتو درآمدند . البته نباید فراموش کرد که روسیه در سال 2002 به عضویت شورای مشترک ناتو – روسیه درآمد . دلیل آن هم این بود که در واقع روس ها می خواستند از این طریق قدرت خود در آسیای مرکزی و قفقاز را افزایش دهند و به مقدار زیادی از آسیب پذیری مرزهای غربی خود بکاهند که البته در این مورد امتیازاتی هم مانند عضویت در گروه 8 ، کمک یک میلیارد دلاری کشورهای صنعتی و سکوت غرب در مقابل سرکوب مسلمانان چچن را دریافت کردند .
*عمده نگرانی اتحادیه اروپا در ارتباط با روسیه را می توان در مبحث انرژی مشاهده کرد . این اتحادیه به روسیه بدبین است و آن را شریکی قابل اطمینان نمی داند . روابط روسیه و اتحادیه اروپا در زمینه انرژی به کجا خواهد انجامید ؟
اروپا در شرایط فعلی نزدیک به 50 درصد انرژی نفت و گاز خود را از طریق روسیه تامین می کند و در مقابل روسیه از همکاری گسترده اتحادیه اروپا برخوردار است . در واقع می توان گفت با وجود آنکه اتحادیه اروپا اولین شریک تجاری روسیه است ولی روسیه پنجمین شرکتت تجاری آن به شمار می رود. پیش بینی می شود روسیه برای آنکه صنعت انرژی خود را رو پا نگه دارد حداقل به 700 میلیارد دلار تا سال 2020 برای نوسازی آن نیازمند باشد که این خود وابستگی روسیه به غرب و آمریکا را دو چندان می کند . به لحاظ جمعیتی در مقابل جمعیت رو به کاهش روسیه ، جمعیت اتحادیه اروپا چهار برابر این کشور است . گرچه همکاری روسیه و اروپا در یک وضعیت متقارن قرار دارد ولی همانطور که اشاره شد روسیه و اروپا به شدت از لحاظ منابع انرژی و اقتصادی به یکدیگر نیازمندند ؛ به همین دلیل ملاحظه می کنیم که در جریان انقلاب های نارنجی اوکراین و تحولات مولداوی اتحادیه اروپا هیچ گونه اقدامی به عمل نیاورد . به هر حال اتحادیه اروپا می تواند در مقابل دریافت انرژی از روسیه در موقعیت آسیب پذیری باشد . به همین دلیل اتحادیه اروپا درصدد است رفته رفته نیاز خود به انرژی فسیلی را کاهش دهد .
*یکی از موارد اختلاف نظر اتحادیه اروپا و روسیه بر سر مساله کوزوو است . اساسا روسیه در این منطقه چه منافع و جهت گیری هایی داشته و شما آینده کوزوو را چگونه ارزیابی می کنید ؟
روسیه نوستالژی عجیبی به نقش شوروی و حوزه های عمل آن دارد . روسیه هنوز کشورهای اروپای شرقی را به نحوی حوزه نفوذ خود می داند گرچه که این امر با واقعیت فاصله فراوانی دارد . روسیه در مورد تجزیه و فروپاشی یوگسلاوی سابق نیز نظر مخالف داشت و به ویژه از دخالت ناتو و حمله به این کشور بسیار ناخرسند بود . در بحث استقلال کوزوو نیز طبیعی است که روسیه موضع مخالف بگیرد . با این همه اجماع جهانی روی استقلال کوزوو وجود دارد و در آینده کشوری دیگر در این منطقه متولد خواهد شد .
*با پیروزی نیکولای سارکوزی در فرانسه و آنگلا مرکل در آلمان و شکل گیری جبهه راست ، روابط روسیه با اتحادیه اروپا تیره تر خواهد شد ؟
روابط آلمان با روسیه بسیار استراتژیک است . در حقیقت آلمان اولین شریک تجاری روسیه و همچنین روسیه بزرگترین شریک انرژی آلمان است . همچنین روابط آلمان و روسیه را می باید از لحاظ حجم وام های دریافتی روسیه و سرمایه گذاری آلمان در اقتصاد روسیه مورد ارزیابی قرار داد . آلمان به طور کلی درصدد گسترش اتحادیه اروپا می باشد ، از طرفی فرانسه نیز از کشورهای است که روسیه با آن توجهی خاص دارد . گرچه روسیه سعی می کند از آلمان و فرانسه برای جلوگیری از ورود اتحادیه اروپا به منطقه تحت نفوذ خود بهره گرفته و همچنین از کشورهای مزبور برای مقابله با یک جانبه گرایی آمریکا استفاده کنند اما خارج از جبهه های اقتصادی و تجاری با نزدیک شدن مواضع فرانسه و آلمان ( با روی کار آمدن سارکوزی و مرکل ) به آمریکا ، از لحاظ سیاسی و امنیتی به روسیه فشار بیشتری خواهد آمد . اعلام نگرانی مرکل در دیدار خود با پوتین ، از روند حقوق بشر در روسیه کاملا در این راستا قرار دارد .
*دور نمای روابط روسیه و اتحادیه اروپا را چگونه ارزیابی می کنید ؟
به طور کلی اتحادیه اروپا و روسیه به یکدیگر نیاز دارند . اتحادیه اروپا مجبور است بخشی از نیازهای انرژی خود را از طریق روسیه تامین کند ، همچنین اروپا برای جلوگیری از یک جانبه گرایی آمریکا در اغلب موارد به حمایت روسیه نیازمند است . روسیه برای تامین هزینه های خود مجبور به صدور گاز و نفت به اروپا می باشد . گرچه ناظر نوعی همکاری نامتوازن و نامتقارن میان این دو هستیم اما عملا روسیه و اتحادیه اروپا به ویژه در روابط با قدرت های بزرگ اروپایی ( بریتانیا ، آلمان ، فرانسه و ایتالیا ) در نوعی واکنش متقابل به سر خواهند برد . به هر حال در روابط میان اروپا و روسیه ، اروپا به عنوان یک قدرت بزرگ اقتصادی و روسیه به صورت یک قدرت نظامی است .
*پس از فروپاشی شوروی ما شاهد مشکلات و کشمکش های فراوان روسیه با جمهوری های سابق آن هستیم ؛ انقلاب های رنگین ، پیمان ضد روسی GUUAM  و امثال آن . این مسائل را ناشی از چه اموری می بینید و دور نمای روابط روسیه را با این کشورها چگونه ترسیم می کنید ؟
روسیه همیشه به حیاط خلوت خود به صورت امنیتی نگریسته است . در دوران جنگ سرد نیز موضوع همجواری کشورهایی که در مرزهای غربی روسیه ( اروپای شرقی ) قرار داشتند از لحاظ استراتژیک و ژئوپلیتیک حائز اهمیت بودند . برای مثال در دوران جنگ سرد حساسیتی که شوروی نسبت به چکسلواکی و مجارستان داشت به هیچ وجه قابل مقایسه با رومانی نبود . با وجود آنکه رومانی در بسیاری از موارد از خط مشی های شوروی پیروی نمی کرد و حتی سیاست های آن در بسیاری از موارد در تعارض با مسکو بود ، اما به علت آنکه رومانی دارای مرز مشترکی با اعضای پیمان ناتو نبود و عملا در محاصره دولت های کمونیستی به سر می برد بنابراین مسکو از بابت بخارست نگرانی به خود راه نمی داد اما کوچکترین حرکت و انحراف را در مورد چکسلواکی ( بهار 1968 پراگ ) و مجارستان (1956 ) تحمل نمی کرد زیرا از لحاظ استراتژیک کشورهای مزبور در همسایگی دولت های غیر کمونیست به سر می برند که می توانست موقعیت آنها را آسیب پذیر کند . همچنین پس از فروپاشی شوروی با وجود آنکه کشورهای اروپای شرقی دارای گرایش به غرب بودند و بعضا به عضویت اتحادیه اروپا درآمده اند ، روسیه از لحاظ امنیتی هنوز به مناطق مزبور به صورت دولت های حایل نگاه کرده و حتی در برخی از موارد از منظر اتحادیه اروپا نیز این منطقه نمی تواند دارای چنین موقعیتی باشد . در ارتباط با تحولات مولداوی ، اوکراین و بلاروس مشاهده می کنیم که عمدتا اتحادیه اروپا فقط ناظر تحولات مزبور بود ، بدون آنکه به صورت جدی از حرکت های آزادیخواهانه و دموکراتیک این منطقه حمایت جدی به عمل آورد . به گونه ای که می توان این گونه برداشت کرد که اتحادیه اروپا عملا نفوذ و سلطه روس ها را در این مناطق قبول دارد و به همین دلیل خود را درگیر مناقشات این مناطق نمی کند . امروز حدود 80 درصد گاز صادراتی روسیه به اتحادیه اروپا از طریق اوکراین صورت می گیرد . بنابراین نیاز اتحادیه اروپا به روسیه باعث می شود تا از تحولات و انقلاب های رنگین اوکراین استقبال چندانی نکند . در مورد آسیای میانه و قفقاز ( خارج نزدیک ) نیز خواست روسیه ، قدرت مسلط ماندن در این منطقه است . روسیه می خواهد که در تحولات این منطقه نقش اصلی را ایفا کند . روسیه در این مناطق منافع گسترده از قبیل منافع اقتصادی ، امنیتی و امثال آن دارد که از آنها به وسیله پایگاه ها و تجهیزات نظامی فراوانی که در این منطقه دارد ، حفاظت می کند . روسیه در این منطقه اجازه نفوذ به هیچ کشوری را نمی دهد ؛ هرچند که آمریکا نفوذ فراوانی در این منطقه خصوصا در قفقاز ( آذربایجان و گرجستان ) داشته باشد .
*بسیاری از تحلیلگران سیاسی روسیه و مردم این کشور ، پوتین را یک تزار جدید می نامند . پوتین شریان های سیاسی را بسته و مخالفان خود را به شدت سرکوب می کند که نمونه بارز این امر در تظاهرات اخیر نیروهای مخالف پوتین و بازداشت کاسپارف ، مشاهده شد . آیا در انتخابات آتی می توان انتظار سر کا آمدن نیروهای مخالف پوتین را داشت یا همان طوری که بسیاری از کارشناسان معتقدند یکی از هم پیمانان پوتین ( به ویژه لاوروف ) سر کار خواهد آمد ؟
اصولا از زمان روی کار آمدن پوتین ، سیاست خارجی روسیه شکل امنیتی به خود گرفته است . منطقه CIS برای روسیه از اولویت امنیتی برخوردار است تا اقتصادی ؛ از آنجایی که ساختارها در روسیه ، هنوز غیر دموکراتیک هستند و روسیه در گذشته مسیری را که غرب در جهت دموکراسی طی کرده از آن عبور نکرده ، بنابراین هنوز آثار توسعه نیافتگی سیاسی را در ابعاد گوناگون در روسیه ملاحظه می کنیم . بعید به نظر می رسد که جانشین پوتین فرد دموکراتی باشد حتی در شرایطی که رئیس جمهور آینده روسیه خواهان توسعه دموکراسی در روسیه باشد ، به این علت که هنوز ساختارهای لازم عقب مانده اند ، بنابراین نمی توان انتظار تحول آنچنانی را در جهت توسعه سیاسی ملاحظه کرد . آنچه مسلم است ریشه های عمیق چندین قرن اقتدارگرایی را نمی توان در اندک مدتی از میان برد . گذار روسیه به سوی دموکراسی کند و تریجی خواهد بود .

مصاحبه با نشریه هم میهن ، شنبه 9 تیر 1386 .


ارسال نظر

(بعد از تائید مدیر منتشر خواهد شد)