Loading...

سیاست خارجی دولت روحانی دقیقا مبتنی بر بسیاری از نظریه های روابط بین الملل است

سیاست خارجی دولت روحانی دقیقا مبتنی بر بسیاری از نظریه های روابط بین الملل است

*ارزیابی شما از دکترین سیاست خارجی روحانی چیست ؟
به طور کلی سیاست خارجی دکتر روحانی بیشتر بر اساس تعامل با نظام بین الملل ، کشورهای منطقه و همان مساله ای که ایشان بارها تکرار کردند ، بازی " برد – برد " است . چون معمولا در تئوری بازی ها یک بازی وجود دارد که بازی " با حاصل جمع صفر " است . در بازی " با حاصل جمع صفر " معمولا برد یک طرف برابر با باخت طرف مقابل است که اگر کلیه مسائل چه در سطح داخل و چه در سطح بین المللی و در بین کشورها بخواهد براساس این بازی تبیین شود معمولا در آن تعارض و بر خورد وجود دارد . بنابراین ایشان در برنامه انتخاباتی خود و در رابطه با پرونده هسته ای نیز از ابتدا بحث بازی " برد – برد " را مطرح کردند . در این بازی ، شما ممکن است اختلاف نظر با یک کشور یا کشورهای مختلف داشته باشید اما در برخی قسمت ها ممکن است منافع شما در جهت منافع همان دولت هم باشد ، دارای یکسری مشترکات باشید و همچنین در آن پکیچ سیاست خارجی ، در یک بخش که شما یکسری منافع را از دست می دهید البته مقصود منافع تاکتیکی است و نه منافع حیاتی ، در بخش های دیگر شما می توانید آن منافع را تامین کنید . بنابراین مجموعه را در نظر می گیرید . معمولا اگر رویکرد به این صورت باشد امکان همکاری و تعامل بیشتر با کشورها وجود دارد که تصور من این است که خواسته دکتر روحانی به این صورت است . اینکه تا چه اندازه سیاست خارجی ایران به لحاظ ساختاری این انعطاف را داشته باشد و بتواند از بازی " حاصل جمع صفر " به سمت بازی " برد – برد " حرکت کند جای سوال دارد .
*فرم های دیگر نظریه بازی ها به چه صورت است ؟
در نظریه بازی ها در مرحله اول اصل براین است که بازگران عقلایی هستند . بازیگر عقلایی را بازیگری تعریف می کنیم که به منافع ملی خود فکر می کند و به طور کلی سعی می کند کمترین ضرر و بیشترین منفعت را به دست آورد . از میان استراتژی ها آن را انتخاب می کند که بیشترین سود و کمترین ضرر را برای او داشته باشد . در چارچوب نظریه بازی ها شما باید با وضعیت خود و طرف مقابل کاملا آشنایی داشته باشید ، توانایی های طرف مقابل را باید کاملا مورد ارزیابی قرار دهید ، درجه و میزان نیازمندی آن طرف نسبت به خود را باید بدانید و واکنش هایی را که طرف می تواند بر اساس استراتژی ای که شما اتخاذ کرده اید نشان دهد پیش بینی کنید . اما یک نکته که در چارچوب تئوری بازی ها وجود دارد این است که در حقیقت ، بر خلاف آنکه شما یکسری اطلاعات راجع به طرف مقابل از لحاظ سیاسی ، از لحاظ کم و کیف مسائل نظامی ، مسائل تکنولوژی و این دست مسائل دارید ، اما آن ذهنیت ها را صد در صد نمی توانید ارزیابی کنید . یعنی آنچه در ذهن تصمیم گیرندگان و سیاستگذاران خارجی می گذرد و نگاه آنها نسبت به وضعیت شان را نمی توانید تصور و ارزیابی کنید . بنابراین می توان گفت که یک مقدار با محدودیت ارتباطی روبه رو هستید برخلاف اینکه اطلاعات لازم را راجع به بنیه های اقتصادی ، نظامی و ... را دارید اما نمی دانید آیا تصمیمی که طرف مقابل اتخاذ می کند تناسبی با آن برخورداری از بنیه اقتصادی و نظامی او دارد یا خیر و بعد هم پیشنهادات یا تهدیدهایی که می کند آیا بلوف است یا واقعیت دارد ؟ ما بر حسب اینکه ببینیم باید تهدیدات طرف مقابل را جدی تلقی کنیم یا بلوف ، حرکت های خود را انجام می دهیم . بعضی از این بازی ها شانسی هستند ، بعضی نیمه محاسبه شده و برخی مثل شطرنج می توانند کاملا حساب شده باشند . بنابراین هر حرکتی که شما انجام می دهید باید هزینه و فایده آن را برای خود محاسبه کنید . هر چند امکان دارد که نوع هزینه ها و فایده ها بین دو یا چند بازیگر یک جور نباشد یعنی به طور ممکن است در مورد است در مورد اتخاذ یک سیاست شما احساس کنید که طرف مقابل هزینه اقتصادی زیادی را از دست می دهد بنابراین این پاشنه آشیل یا نقطه ضعف آن دولت است که بتواند فشار را روی آن بگذارید در حالی که امکان دارد مسائل مادی و اقتصادی برای آن دولت چندان اهمیتی نداشته باشد و مسائل نورماتیو و هنجاری ، مسائل ایدئولوژیکی و آرمانی برایش اهمیت بیشتری داشته باشد . بنابراین جنس هزینه ها و فایده ها ممکن است صرفا اقتصادی نباشد ، چرا که اگر ما صرفا آنها را مادی و اقتصادی تلقی کنیم امکان دارد که دست به محاسبه اشتباهی بزنیم که می تواند برای ما بسیار خسارت آور باشد . بر این اساس ، در تئوری بازی ها اصطلاحی وجود دارد (brinkmanship ) یعنی سیاست بر لبه پرتگاه بردن ، یعنی شما طرف مقابل را تا لبه پرتگاه می آورید اما نمی داند که قصد دارید او را پرتاپ کنید یا نگه دارید . یعنی شما طرف مقابل را تا لبه پرتگاه می آورید اما نمی داند که قصد دارید او را پرتاپ کنید یا نگه دارید . یعنی یکسری حالت های بازدارندگی هم در داخل تئوری بازی ها وجود دار . بازی های " مینی ماکس " و " ماکسی مایز " نیز وجود دارد . بازی هایی که منافع شما را به حداکثر برساند و بازی هایی که شما به یک حداقل بسنده می کنید . بازی " مینی ماکس " انتخاب بهترین بدترین هاست . یعنی ممکن است شما در شرایطی قرار بگیرید که آلترناتیو و بدیل خیلی ایده آلی در اختیار شما نباشد اما شما تن به آن حداقل برد می دهید . این را به اصطلاح انتخاب بهترین بدترین ها می گویند تا کمترین ضرر را داشته باشد . این چارچوب کلی نظریه بازی هاست که البته براساس ماتریس و محاسبات ریاضی می توان آن را نشان داد .
*بازی " برد – برد " یعنی دو طرف هزینه هایی بدهند تا منافعی را به دست آورند . گفتید که ایران نیز در مذاکرات هسته ای از بازی " برد – برد " استفاده کرد پس نمی توان انتظار داشت نتایج مذاکرات صرفا به نفع ما تمام شود ؟
بله ، داشتن چنین ایده ای به معنای این است که هیچگاه نباید مذاکره ای صورت گیرد . چون در روابط بین الملل ، مذاکره اصولا زمانی صورت می گیرد ، زمانی شما وارد تعامل و همکاری می شوید که در حقیقت بازی را به صورت " برد – برد " ببینید . اگر شما به عنوان یکی از طرفین تصور کنید که باید برنده صد در صد این مذاکره باشید و طرف شما بازنده شود چنین مذاکره ای صورت نمی گیرد یا به سرانجام نمی رسد . بنابراین وقتی که می خواهید به نفع شما و به زیان طرف مقابل باشد در واقع به سمت تعارض ، برخورد و ستیزش باز می گردید و همکاری به وجود نمی آید . چون به هر حال طرف مقابل شما نیز می خواهد از قبل این توافق نصیبی ببرد . به طور مثال آقای اوباما می خواهد و باید بتواند نتیجه ای را که از این توافق به دست می آورد به کنگره بفروشد باید بتواند آن را به اعضای جمهوری خواه به ویژه جمهوریخواهان رادیکال و دست راستی ها بقبولاند . خب طبیعتا باید او هم طوری مطرح کند که آنها بخش پر لیوان را ببینند نه بخش خالی آن را حتی اگر امتیازات خیلی زیادی هم داشته باشد سعی می کند بگوید که برنده اصلی ما شدیم تا بتواند رقبا و مخالفان خود را متقاعد کند ، چرا که به هر حال اوباما تنها به ریاست جمهوری خود فکر نمی کند ، به ریاست جمهوری آینده که به دست حزب دموکرات بیفتد فکر می کند و بنابرین این توافق می تواند برای او یک امتیاز ارزشمند باشد به این ترتیب شما نمی توانید در همه زمینه ها برنده صد در صد مذاکره باشید .
*گفتید نباید منافع را صرفا اقتصادی و مادی تلقی کرد به اعتقاد شما هر یک از کشورها در این مذاکرات چه منافعی را دنبال می کنند ؟
در درجه اول برای این کشورها منافع اقتصادی مهم است به خصوص کشورهای اروپایی و همچنین روسیه و چین . مسلما منافع اقتصادی برای آنها بسیار مهم است حتی بسیاری از صاحبان صنایع و شرکت های بزرگ اروپایی وقتی با تحریم های اخیر که در سه چهار سال گذشته اعمال شده مواجه شدند – بنا به اعتراف خود آنها – هرگز پیش بینی نمی کردند که پیامدهای تحریم ها به این اندازه باشد که آنها نتوانند حتی یک معامله خیلی معمولی با ایران انجام دهند . بنابراین با توجه به بحرانی که در اروپا وجود دارد و همین طور بحرانی که در حال حاضر روسیه با آن مواجه است ، این کشورها به دنبال منافع اقتصادی هستند ، چین هم که منافع اقتصادی در ایران دارد . بنابراین منافع اقتصادی در درجه اول است ، حتی تصور من این است که در همین مذاکرات اخیر لوزان ، مسائلی که بین دو طرف مطرح می شود به نحوی نشان می داد که تا حد زیادی کشورهای اروپایی ف چین و روسیه تصور می کردند که امریکا قصد دارد بیشترین منافع را از این توافق به دست آورد و حتی به نحوی رفتار آنها بیانگر چنین تصوری بود . به طور مثال در مورد یکی از آنها وزیر خارجه جلسه را ترک و به جای او افراد دسته دوم و سوم در اجلاس شرکت کردند . بنابراین یک رقابت به این شکل ، از لحاظ اقتصادی هم وجود دارد برای امریکا نیز منافع اقتصادی مهم است اما برای او منافع استراتژیک ، مسائل سیاسی و امنیتی اهمیت بیشتری دارد ، اینکه تا چه اندازه می تواند ایران را از حالت مساله به راه حل تبدیل کند ، چون در حال حاضر اینکه غرب و به خصوص امریکا اینکه ایران را به صورت مساله تصور می کنند هزینه های سیاسی ، اقتصادی و امنیتی زیادی را بر دوش آنها گذاشته است . حالا اگر این توافق به امضاء برسد در واقع یک شیفت پارادایمی اتفاق بیفتد ، در این صورت ایران از حالت مساله تبدیل به راه حل . وقتی به راه حل تبدیل شود به عنوان یک شریک یا همکار با او برخورد می شود . خب تحت این شرایط طبیعتا امریکا و بقیه کشورهای 1+5 می توانند از قبل این مساله یعنی تبدیل شدن ایران به راه حل سود ببرند یعنی به جای اینکه ایران را در رابطه با مساله لبنان ، فلسطین ، عراق ، یمن و مساله دیگر مساله ببینند فکر کنند که از ایران می توانند به عنوان راه حل کمک بگیرند خب یک چرخش 180 درجه ای در اینجا اتفاق خواهد افتاد و طبیعتا با مساله فرض کردن ایران ، همکاری می تواند جای خود را به تعارض و ستیزش بدهد .
*به طور کلی و در عرف بین المللی چه شرایطی نیاز ات تا مذاکره ای انجام گیرد و در چه صورت به توافق خواهد انجامید ؟
به نظر من در درجه اول وجود یکسری مشترکات است یعنی اول باید مشترکاتی بین کشورها وجود داشته باشد تا بتواند زمینه مذاکراتی را فراهم کند که به توافق منجر شود . دوم اینکه طرفین برای یکدیگر مشروعیت داشته باشند یعنی هر طرف احساس کند که طرف مقابل او از توانمندی هایی برخوردار است که می تواند از توانمندی های او به نفع خودش استفاده کند یعنی از چنان مشروعیت ، قدرت یا اقتداری برخوردار است که آن دولت می تواند روی او حساب کند . بنابراین اگر بتواند همکاری او را جلب کند مقدار زیادی از خواسته هایش تامین می شود . دومین عاملی که دولت ها را به سمت توافق و همکاری می کشاند ، به خصوص دولت هایی که در تعارض و برخورد با یکدیگر بودند ، افزایش روز افزون هزینه های این تعارض است یعنی هرچه هزینه های این تعارضات بین دولت ها رو به افزایش بگذارد میل به توافق و همکاری بیشتر می شود بنابراین برای مثال ، تا زمانی که هزینه های عدم همکاری ایران با 1+5 از حدی فراتر نرفته است ، ایران ترجیح می دهد مذاکره نکند چرا که چیز زیادی از دست نمی دهد یا امریکا تا زمانی که تصور کند هزینه ها را فقط ایران می پردازد و خود او هزینه آنچنانی نمی پردازد زیاد تمایلی برای مذاکره نشان نمی دهد اما وقتی که برای طرفین این هزینه های اقتصادی ، سیاسی ، نظامی ، فرهنگی با ابعاد مختلف آن رو به افزایش بگذارد ، زمینه توافق را بیشتر فراهم می کند . بگذارید یک مثال بزنم ، تلاشی که ترکیه برای پیوستن به اتحادیه اروپا می کند ، اگر هزینه های بیرون ماندن ترکیه از اتحادیه اروپا آنقدر بالا نباشد ترکیه تلاش آنچنانی برای پیوستن به اتحادیه اروپا به عمل نمی اورد چه برسد به اینکه قوانین داخلی خود را را با قوانین اتحادیه اروپا هماهنگ کند و بعد حزب عدالت و توسعه بیاید وزارتخانه ای به نام وزارت خانه اتحادیه اروپا ایجاد کند . اما هر روز که می گذرد هزینه های بیرون ماندن ترکیه از اتحادیه اروپا به خاطر مسائل گمرکات و عوارضی که باید برای کالاهای خود پرداخت کند ، بیشتر می شود بنابراین نمی تواند خوب رقابت کند و تمایل به توافق بین اتحادیه اروپا و ترکیه بیشتر می شود .
*به غیر از نظریه بازی ها که توضیح دادید ، دیپلماسی روحانی تا چه حد مبتنی بر سایر تئوری های بین المللی است ؟
در واقع اگر بخواهیم سیاست خارجی ایران را مورد توجه قرار دهیم دقیقا مبتنی بر بسیاری از نظریه های روابط بین الملل است یعنی به اصطلاح هم نظریات جریان اصلی را پوشش می دهد مثل رئالیسم ، لیبرالیسم با ورژن های مختلف آن ، هم نظریه سازه انگاری را می تواند مورد توجه قرار دهد و هم نظریات انتقادی را . به این صورت که وقتی شما وارد بازی " برد – برد " و همکاری های بین المللی می شوید ، این می تواند تا حد زیادی در چارچوب لیبرالیسم باشد . وقتی که به طور مثال نگرانی های امنیتی دارید و مسائل امنیتی را مطرح می کنید مثل معمای امنیت و این گونه مسائل ، خب طبیعتا در چارچوب رئالیسم بیشتر می تواند بررسی شود . جایی که به طور مثال ، شما نظم موجود در منطقه را به نقد می کشید ، مسائلی که مورد انتقاد شماست مثل نظم بین الملل ، حقوق بین الملل ، حقوق بشر و ... همه این مسائل را وقتی نقد می کنید ، خب در چارچوب نظریات انتقادی حرکت می کنید . آن برداشتی که ایران از غرب به ویژه امریکا دارد و آن تصویری که غرب به خصوص امریکا از ایران دارد ، رابطه بین الاذهانی بین ایران و غرب را شکل می دهد که یا آنها یکدیگر را خصم هم تعریف کنند یا اینکه دوست یا رقیب هم تلقی کنند در چارچوب نظریه سازه انگاری قرار می گیرد بنابراین عملا با طیف وسیعی از نظریات بدون اینکه نامی از آنها ببریم مواجه هستیم و عملا روابط بین الملل ما در این جهت حرکت می کند . پس روی یک نظریه خاص نمی توان تکیه کرد . هم نظریات جریان اصلی ، هم نظریات پوزیتیویستی و اثبات گرایی و هم نظریات پست پوزیتیویستی و پسا اثباتگرایی را در بر می گیرد . بنابراین گزاره های هر دو گروه از نظریات در سیاست خارجی ایران می تواند مورد توجه قرار گیرد .
*از دیدگاه شما چه تغییراتی جهانی ضرورت تغییر نگاه و دیپلماسی را در این مذاکرات به وجود  می آورد ؟
تصور من این است که به مقدار زیادی نیازهایی که ایران به طور کلی احساس کرد مثل نیازهای سیاسی ، اقتصادی ، امنیتی باعث آن شد . به هر حال ایران در یک منطقه ژئوپولتیک حساس جهانی قرار گرفته ، در منطقه ای قرار گرفته که یکسری مسائل ژئواستراتژیک ، ژئوکالچر ، ژئواکونومیک و ژئوپولتیک برای او اهمیت دارد . خاورمیانه به هر صورت بین المللی ترین منطقه دنیاست و ایران همیشه به عنوان قدرت منطقه مطرح بوده است ، من فکر می کنم اینکه ایران همیشه به عنوان قدرت منطقه مطرح بوده است ، من فکر می کنم اینکه ایران بتواند به لحاظ نیازهای اقتصادی ، تکنولوژیکی ، سیاسی ، فرهنگی و نظامی به عنوان یک بازیگر موثر در منطقه عمل کند انگیزه لازم برای رفتن به سمت مذاکرات را برای او فراهم کرده است . نکته دیگری که وجود دارد سیاست خارجی خود امریکا و نگاه اوباما به سیاست جهان است . من تصور می کنم که روی کار امدن دموکرات ها و در راس آن اوباما ، این زمینه را به طور کلی فراهم کرده که در مقایسه با سیاست خارجی  جرج بوش و جمهوریخواهان که در واقع جنگ را بر صلح ترجیح می دادند برای اوباما صلح مقدم بر جنگ است . بنابراین در حقیقت آن چیزی که اوباما بیشتر دنبال می کند حالت (peacemaking  ) ایجاد صلح است نه فقط ( peacekeeping) حفظ صلح ، یعنی اینکه صلح را باید به وجود آورد و برای به وجود آوردن آن تلاش کرد یعنی اوباما این فرض لیبرالها را کاملا مورد توجه قرار داد که هزینه جنگ در مقایسه با دیپلماسی کارآمد می توان به یک ثبات نسبی و به امنیت دست یافت . بنابراین من فکر می کنم نگاه خود رهبران امریکا در اینجا به طور کلی خیلی نقش داشت و به هر حال نتیجه این توافق می تواند به نفع بسیاری از کشورهای 1+5 باشد و هر کدام می توانند به نحوی از آن منتفع شوند . ضمن اینکه خیلی از کشورهای منطقه از این وضعیت ناراضی هستند ، تا به حال در غیاب ایران یکه تاز میدان بوده اند و حالا فکر می کنند ایران به عنوان رقیب جدی آنهاست ، از اسرائیل گرفته تا عربستان و ترکیه . ایده آل برای همه آنها همین حالتی بود که تا به حال ادامه داشت و به آنها امکان مانور بیشتری می داد و بعد بی ثباتی خود منطقه به طور کلی ، فعالیت های داعش و گروه های تروریستی در منطقه باعث می شود که طرفین احساس کنند به همکاری یکدیگر نیاز دارند . تحولاتی که در منطقه اتفاق افتاده و دلیل دیگری که بیشتر به استراتژی امریکا در دهه های بعد مربوط می شود یعنی سیاستی که امریکا در حوزه اقیانوس آرام دنبال می کند و امریکا می خواهد مقدار زیادی از توان خود را برای آن بگذارد بنابراین ترجیح می دهد مقدار زیادی از مسائلی که تا به حال در اینجا باقی مانده است را تا حد امکان حل و فصل کند . از مسائل هسته ای ایران گرفته تا مناقشات فلسطینیان و اسرائیلی ها . من فکر می کنم اینها عواملی هستند که کمک کردند این مذاکرات به این صورت پیش برود .
*آیا می توان طولانی شدن مذاکرات را یک روال طبیعی در نظر گرفت؟
اتفاقا تصور من این است که لزوما نمی توان گفت مذاکراتی که طولانی شود یا در کوتاه مدت به نتیجه می رسد حتما خوب است یا بد ، اما موضوع پیچیده ای مثل پرونده هسته ای ایران که به لحاظ فنی ، حقوقی ، سیاسی و برداشتی یا رابطه بین الاذهانی پیچیدگی های خاص خود را داشت ، مذاکرات طولانی را می طلبید . بنابراین طولانی تر شدن مذاکرات به میزان زیادی به شفاف تر شدن موضوع کمک کرد و هر چه جلو تر رفتیم موضوع برای طرفین شفافتر و روشن تر شد ، خواسته های طرفین مشخص تر شد و دقیقا مذاکره کنندگان می توانستند بفهمند در چه موقعیتی هستند و چه می خواهند بنابراین می توان طولانی شدن مذاکرات را مثبت تلقی کرد .
*فکر می کنید نتایج این مذاکرات در صورت نهایی شدن و رسیدن به توافق تا چه حد می تواند باعث افزایش اهمیت دیپلماسی در جهان شود ؟
من تصور می کنم این مذاکرات به خصوص از زمانی که از ژنو شروع شد ، در حقیقت یک نقطه مهم و برجسته در تاریخ دیپلماسی به شمار می آمد . در مرحله اول نشان داد که ایران تا چه اندازه می تواند با افراد حرفه ای یک دیپلماسی حرفه ای را برای رسیده به اهدافش در پیش بگیرد و تا چه اندازه می تواند دیگران را برای خواسته های ایران مجاب کند . همچنین این مذاکرات توان مذاکره کردن و دیپلماسی ایران را نشان داد که می تواند ابعاد وسیعی داشته باشد . تصور من این است که سیاستی که اوباما دنبال می کرد و تز او این بود که از طریق دیپلماسی می توان مسائل را حل کرد نه برخورد و هزینه آن نیز خیلی کمتر است ، در واقع به میزان زیادی جواب داده و می تواند برای کشورهای جهان داده و می تواند برای کشورهای جهان به خصوص کشورهای منطقه درس خیلی خوبی باشد تا مسائل شان را از طریق مذاکره حل کنند به شرط اینکه رئوس مسائل مربوط به منافع و هدف های ملی و اولویت بندی هدف های ملی برای دولت ها روشن باشد .
*به نظر شما نقطه قوت دیپلماسی ایران چه بود که توانست در این مرحله از مذاکرات به صدور بیانیه منجر شود ؟
فکر می کنم دیپلماسی ایران در درجه اول اینکه بازی " برد – برد " را سرلوحه کار خود قرار داد . وقتی شما این بازی را پیش می گیرید به این معناست که می خواهید به یک توافق برسید ، یک کم بیشتر یا کمتر اما در مجموع وقتی ارزیابی می کنید می بینید که به سود شماست . تحت این شرایط به نفع شماست که به سمت مذاکره حرکت کنید لذا براین اساس من فکر می کنم عامل اصلی در درجه اول یکی اعلان استراتژی " برد – برد " بود که خود شروعی برای همکاری و مذاکره است ، در حالی که قبل از این استراتژی " برد – باخت " بود که طرفین را از همکاری دور می کرد . بعد هم به استخدام درآوردن و به کارگیری یکسزی دیپلمات های بسیار حرفه ای و مشاوران حرفه ای در مذاکرات دیپلماتیک که با فن دیپلماسی کاملا آشنایی داشتند . بنابراین وجود یک دیپلماسی حرفه ای از افراد کارآزموده و ماهر ، برخورد با ایران و نگاهی که نسبت به آن وجود داشت که ایران اصلا اهل تعامل و همکاری نیست و خود را از مذاکرات دور نگه می دارد را به کلی تغییر داد. نظر سنجی هایی هم که اخیرا در امریکا انجام شد نشان می دهد که به کارگیری این دیپلماسی چقدر برای ایران موثر بوده است .
*در صورتی که توافق نهایی شود به نظر شما مهم ترین دستاورد آن چه خواهد بود ؟
در درجه اول موضوع مهمی که وجود دارد نگاهی است که نسبت به ایران وجود داشته و در آن تجدید نظر خواهد شد . نگاهی که جامعه جهانی چه در سطح ملت ها ، چه در سطح دولت ها و کشورهای منطقه نسبت به ایران داشت تغییر می باید و خود این مساله زمینه ساز تمایل دولت ها و کشورهای دیگر می شود برای تعامل و همکاری بیشتر با ایران ، در نتیجه دست ایران برای تامین خواسته هایش بازتر می شود . تحت این شرایط ایران می تواند از موقعیت بهتر و با پشتوانه قوی تری در منطقه برخوردار باشد و منافع ملی خود را بهتر بتواند تامین کند . برای 1+5 و سایر کشورها نیز به طور کلی اینکه ایران را به عنوان یک تهدید و مساله تلقی می کردند برطرف می شود . در واقع عوامل امنیت زدا جای خود را با عوامل امنیت زا عوض می کنند .
*و اگر فرض کنیم نهایی نشود روند مذاکرات چه تاثیراتی داشته است ؟
اگر هم به نتیجه نهایی نرسد به هر حال نشان دهنده این است که ایران مسیر زیادی را برای رسیدن به این توافق طی کرده ، تمایلات و خواسته های خود را مطرح کرده ، از موضع قدرتمند جلو آمده و مسائل خود را با صداقت عنوان کرده است . نشان می دهد که ایران اهل مذاکره است ، بنابراین دیپلماسی را انتخاب کرده ولی این دولت های دیگر بودند که تمایلی به توافق و به نتیجه رسیدن مذاکرات نداشتند و راه دیگری را انتخاب کردند یعنی برای ایران تا حدی حقانیت به وجود می آورد هرچند امکان دارد به لحاظ اقتصادی به ضرر ما باشد .

روزنامه ی اعتماد ، یکشنبه 30 فروردین 1394 ، سال دوازدهم ، شماره 3223 .


ارسال نظر

(بعد از تائید مدیر منتشر خواهد شد)